قلم را در دست میگیرم نفس عمیقی میکشمو شروع میکنم.
این بار نه قرار است کسی بیاید،نه قرار است کسی بماند ونه حتی گله از رفتن کسی باشد.
این بار مینویسم فقط و فقط برای دخترکی که در من نهفته است.
دخترکی که هنوز هم دلش کودکانه هایش را میخواهد.
دخترکی که هربار میخواهد به آدم ها اعتماد کند دلش را طوری میشکنند که مدتها ادمها را که میبیند از نگرانی نفسش بند می اید.
اما حال که بیشتر به دخترک نهفته در وجودم فکر میکنممیبینم ادم ها از او مردی ساختند رویین تن که دیگر هیچ اتفاقی نمیتواند او را از پا در بیاورد.
دخترکم خوشحال باش و شادان که دیگر هیچ انسانی قرارنیست در وجود من رخنه کند .
تمام عاشقانه هایم تقدیم به خودت و بیخیال تمام تنهایی های دنیا
درباره این سایت